طناب پوسیده عشق؛ زن جوانی که زیر فشار خانواده شوهرش گرفتار شد

این زن جوان که با مراجعه به پلیس از تجربه تلخ خود سخن گفت، بیان داشت که روزی که از طریق دوستی با سیروس آشنا شد، هرگز تصور نمیکرد این رابطه به چنین بحرانی ختم شود. او با تأسف از عدم توجه به مشاوره پیش از ازدواج، شرح داد که از کودکی مورد محبت پدرش بود و با القاب محبتآمیزی مانند «گل سرسبد» و «آلبالو» خطاب میشد، اما پس از فوت پدر در 19 سالگی، احساس تنهایی و بیکسی به سراغش آمد.
پس از گذشت کمتر از یک سال، از طریق یکی از دوستان خواهرش با سیروس آشنا شد و به سرعت دل به او باخت. عشق به سیروس برای او راهی بود تا از تنهایی رها شود و همه آرزوهایش را به ازدواج با او گره زد. در حالی که چهار ماه رابطهشان پنهانی بود، سیروس از طلاق خود سخن گفت و ادعا کرد همسرش را به دلیل خیانت ترک کرده است، اما هیچگاه زن جوان به این نکته توجه نکرد که چرا همسر سابق سیروس برای گرفتن طلاق تمام مهریهاش را بخشیده است.
وقتی به عقد هم درآمدند، تازه متوجه مخالفت شدید خانواده سیروس با این ازدواج شد. رفتار سرد مادرشوهر و بیتوجهیهای او برای زن جوان بسیار آزاردهنده بود، زیرا خانواده شوهر به دنبال دختری با موقعیت اجتماعی و اقتصادی بهتر برای پسرشان بودند. مادرشوهر در هر فرصتی عکس دختران زیبا را به سیروس نشان میداد و از زیبایی آنها برای تحقیر عروس خود استفاده میکرد؛ رفتاری که حتی گاهی باعث خجالت سیروس میشد.
این رفتارهای تحقیرآمیز منجر به سردی روابط عاطفی بین زن و شوهر شد؛ به گونهای که سیروس به خاطر موضوعات کوچک، مدتها با او قهر میکرد و تماسهایش را پاسخ نمیداد. زن جوان این مشکلات را از خانوادهاش مخفی نگه میداشت، اما آنها در نهایت از سردی روابط مطلع شدند و قصد داشتند با سیروس صحبت کنند که با واکنش تند و پرخاشگرانه او مواجه شدند و کار به مشاجره کشید.
همچنین، سیروس چند بار علیه خانواده زن شکایت کرد که با مداخله مشاور کلانتری، آشتی صورت گرفت. اما در آخرین مراجعه به کلانتری، سیروس اعلام کرد: «اگر مهریهام را ببخشم، به زندگی مشترک ادامه میدهم.» این جمله برای زن جوان مانند پتک بود و باعث شد به اشتباه خود در انتخاب همسر پی ببرد و اهمیت مشاوره پیش از ازدواج را درک کند.
اکنون خانواده سیروس او را به بیماری روانی متهم میکنند و بر طبل طلاق میکوبند. زن جوان میگوید: «با طناب پوسیده عشق هیجانی به چاهی عمیق افتادهام که آیندهام را به نابودی کشانده است.»
با دستور سرهنگ ابراهیم خواجهپور، رئیس کلانتری نجفی مشهد، اقدامات مشاورهای و روانشناختی برای حل این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شده است.
