جستجو در سایت

1404/04/08 06:50
آزاده نامداری | کودکی آزاده نامداری | چهره‌ای متفاوت از آزاده نامداری

چهره‌ای متفاوت از آزاده نامداری؛ کودکی با موهای خرگوشی و دلتنگی عمیق

چهره‌ای متفاوت از آزاده نامداری؛ کودکی با موهای خرگوشی و دلتنگی عمیق
آزاده نامداری با انتشار این عکس نوشته بود: دنیای بدون دغدغه، ترس، ابهام، غرق آرامش.

عکس دوران کودکی زنده‌یاد آزاده نامداری با موهای خرگوشی، تصویری دلنشین و در عین حال پر از حسرت و دلتنگی را به یاد می‌آورد. آزاده نامداری، چهره‌ای که سال‌ها با مهربانی و صداقت‌اش در دل مخاطبان نشست، این روزها بیشتر از همیشه در یادها و خاطره‌ها زنده است. وقتی به این عکس نگاه می‌کنیم، نه تنها چهره معصوم و کودکانه آزاده نامداری را می‌بینیم، بلکه حس دلتنگی عمیقی را احساس می‌کنیم که انگار از همان کودکی با او بوده است.آزاده نامداری همیشه با لبخندی گرم و صدایی مهربان در برنامه‌هایش حاضر می‌شد، اما این عکس کودکی او، ما را به یاد روزهایی می‌اندازد که شاید هنوز آن همه تجربه و درد را نداشت. در این تصویر، موهای خرگوشی کودکی آزاده نامداری، نمادی از معصومیت و بی‌گناهی اوست که شاید خیلی زود از دست رفت. دلتنگی که در نگاه آزاده نامداری دیده می‌شود، به ما یادآوری می‌کند که پشت هر چهره موفق و پرانرژی، یک داستان انسان‌دوستانه و گاهی غمناک وجود دارد.هر بار که نام آزاده نامداری به زبان می‌آید، خاطرات تلخ و شیرین زندگی او با تمام فراز و نشیب‌هایش زنده می‌شود. آزاده نامداری نه تنها یک مجری و چهره رسانه‌ای بود، بلکه نمادی از تلاش، صداقت و احساسات پاک انسانی بود که همیشه در دل مخاطبانش جای دارد. این عکس کودکی آزاده نامداری، پل ارتباطی است میان گذشته و حال، میان معصومیت و تجربه، و یادآور آن است که روح آزاده نامداری همیشه با ما خواهد بود.با دیدن این تصویر، هر کسی به یاد می‌آورد که چقدر آزاده نامداری برای جامعه و هنر رسانه‌ای ایران عزیز بود و چه جای خالی بزرگی پس از رفتنش حس می‌شود. روح آزاده نامداری همیشه شاد و یادش گرامی باد.

آزاده نامداری با انتشار این عکس نوشته بود: دنیای بدون دغدغه،ترس،ابهام،غرق آرامش.

حالا گندمم هرروز از نیمه بهمن میپرسه کی بهار میشه؟کی مریضی میره؟کی میریم پارک،شهربازی،مهد کودک0ومن میگم زود زود عزیزم.

بچه هایی گرفتار در خانه،سرگرمی های تکراری،وسوؤال؟مگه قرارنبود سوار هواپیما شیم بریم ساحل شن بازی؟راستش ازنیمه بهمن قول دادم وحتی قصه گفتم که گندمی ما میریم سوار هواپیما میشیم بعدمیریم کنار دریا تو آب بازی میکنی وهر بار کودکم غرق شادی میشد.هرصبح میپرسید کی عید میشه،عید شد ،بهار شد،کیش رفتن ممنوع شد که هیچ همین تهرانم زندون شد.،میدونم از فوائد قرنطینه نوشتم وگفتم بارها،اما دلم میسوزه برای دنیای کودکی که مریضی رو شناخت ودرک کرد،ازپنجره بیرونو نگاه میکنه ومیگه وای مامان اینا بدون ماکس(ماسک)اومدن بیرون الان مریض میشن..نگرانی حق هیچ کودکی نیست،شادی،تخیل،بازی،دویدن،قهقهه زدن حق طبیعی بچه هاست.

پ.ن.به نظرتون چه کار کنیم؟؟

پ.ن2.کی مقصره؟

پ.ن3.شماهایی که بچه دارید راهکار بدین بمن مادر. روانشناسان محترم حوزه کودک چه کنیم؟

پ.ن4.دستکش وماسک ژل ضد عفونی کننده وقرنطینه سرجاش با روح وروان بچه ها چه کنیم؟

پدر مادرای عزیزم دوستای گلم لطفا از نظراتتون بنویسین بیاین بهم کمک کنیم.ما درقبال یک نسل مسوؤلیم.

پ.ن5.اون منم فارغ از هر چیزی که اسمش نگرانی بود همسن الان گندم.

خبرنگار 2

captcha image: enter the code displayed in the image