رابطه پنهانی زن جوان با سه مرد تهرانی فاش شد

نیمه دوم سال ۱۴۰۲، گزارشی از ناپدید شدن مردی جوان توسط همسرش به مأموران اعلام شد. پیگیریها آغاز شد و کمتر از یک هفته بعد، پلیس جسد مقتول را در حاشیه بیابانی در اطراف تهران پیدا کرد؛ جسدی که نشانههایی از ضربات چاقو روی آن بهوضوح دیده میشد.
در گام نخست، تیم جنایی به سراغ همسر مرد قربانی رفت. پاسخهای متناقض و رفتارهای مشکوک این زن کافی بود تا به صورت نامحسوس در کانون توجه پلیس قرار گیرد. بررسیها نشان داد که این زن با یکی از دوستان شوهرش رابطهای پنهانی داشته و در ادامه، دستور بازداشت وی صادر شد.
در بازجوییها، زن جوان لب به اعتراف گشود و پرده از نقشه هولناکی برداشت: قتل برنامهریزیشده با همدستی دوست شوهرش و شاگرد او.
با اعتراف این زن، هر دو مرد بازداشت شدند. دوست شوهر مقتول در اعترافاتش گفت:
«من و مقتول همکار بودیم و رفتوآمد خانوادگی داشتیم. به مرور به همسرش علاقهمند شدم. چون شوهرش مانعی برای این رابطه بود، تصمیم به حذف او گرفتیم.»
طبق اظهارات متهم، قرار بر این شد که زن جوان ابتدا با قرص برنج شوهرش را بیهوش کند. سپس او به همراه شاگردش وارد عمل شدند، قربانی را درون پتو پیچیده، به بیابان منتقل کرده و در آنجا با ضربات مرگبار به زندگیاش پایان دادند. آنها سپس جسد را آتش زدند تا آثار جرم را محو کنند.
با کامل شدن تحقیقات مقدماتی، برای هر سه نفر کیفرخواست صادر شد: اتهام مشارکت در قتل برای دو مرد و معاونت در قتل برای زن جوان. دادگاه کیفری استان تهران در شعبه ۱۰ به پرونده رسیدگی کرد و با درخواست اشد مجازات از سوی خانواده مقتول، در نهایت حکم قصاص برای دو مرد صادر شد؛ به شرط پرداخت مابهالتفاوت دیه. زن جوان نیز به ۱۵ سال حبس محکوم شد.
حکم صادرشده، پس از تأیید در دیوان عالی کشور، به مرحله اجرا رسید. با این حال، خانواده یکی از متهمان یعنی شاگرد شریک جرم موفق به اخذ رضایت اولیای دم شدند. این جوان که به تازگی از قصاص رهایی یافته، در جلسه اخیر دادگاه به بیان دفاعیات خود پرداخت.
او گفت:
«من قربانی اعتماد و ترس بودم. رئیس من دستور داد و من به خاطر سن پایینم و ترس از اخراج شدن، ناخواسته وارد این ماجرا شدم. هیچ سودی از این جرم نصیبم نشد. حالا از خانواده مقتول عذرخواهی میکنم و از دادگاه تقاضای تخفیف دارم.»
