جستجو در سایت

1404/05/15 16:50
گیتی قاسمی | سخنان دردناک گیتی قاسمی | حس و حال گیتی قاسمی بعد از برگشتن پدرش از اسارت و جنگ

سخنان دردناک گیتی قاسمی درباره پدرش پس از بازگشت از اسارت!

سخنان دردناک گیتی قاسمی درباره پدرش پس از بازگشت از اسارت!
گیتی قاسمی در مصاحبه ای با تی وی پلاس در باره حس و حالش بعد از برگشتن پدرش از اسارت و جنگ گفت.

گیتی قاسمی در یکی از مصاحبه‌های صمیمی و تاثیرگذار خود، از تجربه تلخ بازگشت پدرش پس از سال‌ها اسارت سخن گفت. گیتی قاسمی با صدایی پر از بغض و غم، تعریف کرد که پدرش وقتی از اسارت برگشت، چنان دچار تغییرات روحی و جسمی شده بود که حتی اعضای خانواده‌اش هم نتوانستند او را بشناسند.گیتی قاسمی با اشاره به خاطرات آن روزها گفت که پدرش آنقدر درگیر ترس و درد بود که گویی اصلاً آن فرد سابق نبود. گیتی قاسمی ادامه داد که در آن شرایط سخت، بیشتر از هر چیزی نگران فرزندان و آینده آنها بودند؛ ترسی که این بار دیگر نه به خاطر خودشان بلکه به خاطر بچه‌هایشان بود.در روایت گیتی قاسمی، تصویر پدری که با سختی‌های فراوان و تحمل لحظات دشوار، به خانه بازمی‌گردد، به خوبی نمایان است. گیتی قاسمی به این نکته اشاره کرد که تغییرات پدرش نه تنها از نظر جسمانی، بلکه در بعد روانی نیز عمیق و عذاب‌آور بود و این موضوع به شدت روی خانواده تاثیر گذاشت.گیتی قاسمی با بیان اینکه این روزهای تلخ و دشوار، آنها را به هم نزدیک‌تر کرد، نشان داد که چقدر خانواده و حمایت یکدیگر در مواجهه با سختی‌ها اهمیت دارد. گیتی قاسمی تاکید کرد که این تجربه، با وجود تمام دردها و نگرانی‌ها، باعث شده است که آنها قدر لحظات با هم بودن را بیشتر بدانند.

گیتی قاسمی در تاریخ 16 آذرماه سال 1355 در شهر ملایر به دنیا آمد. پدرش، یکی از اسرای جنگ ایران و عراق بوده است و همچنین، یک برادر به نام همایون قاسمی دارد. بازیگر نقش کشور خانم در زیرخاکی، از سنین نوجوانی، عاشق تئاتر و بازیگری بود و تصمیم گرفت در رشته کارگردانی در دانشگاه هنرهای زیبا و تئاتر تحصیل کند.

گیتی قاسمی: تو این جنگ 12 روزه پدرم چون شهرستان بودن به من زنگ میزدن پاشین بیایین اینجا پیش زمینه ای در آدم های قدیمی تر بود انگار قراره 8 سال جنگ بشه دوباره این استرسه بود

پدرم جبهه بود اسیر بودن چند سالی وقتی برگشتن ما یه حلقه گل آماده کرده بودیم دست خواهر بزرگم بود تشخیص ندادیم بابامون کدومه حلقه گل رو اشتباها گردن راننده ماشین انداختیم چون پدرم وقتی رفت 120 کیلو بود وقتی برگشت 54 کیلو بود جمجمه اش کامل مشخص بود و در اثر ضرباتی که به سرش وارد شده بود از دماغش خون میامد

خبرنگار 2

captcha image: enter the code displayed in the image