زنی که در یک شب بارها مورد تجاوز قرار گرفت+جزئیات بیشتر

بامداد روز دوشنبه اول اردیبهشت ماه سال جاری، زن جوانی با چشمانی پر از ترس و صدایی لرزان به کلانتری مراجعه کرد و شکایت خود را از سه مرد به اتهام آدمربایی و تعرض وحشیانه مطرح کرد. این زن که پس از فوت همسرش مجبور شده بود برای تأمین هزینههای زندگی و فرزندانش در خانه افراد متمول کار کند، آن شب پس از پایان کارش ساعت ۱۰ شب از میدان آزادی سوار خودروی پرایدی شد که در صندلی جلو زنی میانسال همراهش بود.
راننده که مردی جوان بود، ابتدا مسیر معمول را طی کرد اما در میدان فتح ناگهان مسیرش را تغییر داد و به سمت حاشیه شهر حرکت کرد. اعتراض زن جوان به این حرکت باعث شد راننده چاقویی از زیر صندلی بیرون بکشد و با تهدید، اجازه فرار را از او بگیرد. تلاشهای زن برای باز کردن در و فرار بینتیجه ماند و در نهایت او را در بیابانهای اطراف اسلامشهر متوقف کرد. با وجود التماسها و مقاومت زن، راننده مرد بیرحم او را تهدید کرد و پس از سرقت طلا، پول، ساعت و تلفن همراه، او را در تاریکی شب به بیرون خودرو پرت کرد و گریخت.
وحشت و تنهایی زن در دل بیابان ادامه داشت تا اینکه نور چراغ خودرویی توجهاش را جلب کرد و او به آنها پناه برد. راننده خودرو که پسر جوانی بود همراه دوستش پذیرفتند به او کمک کنند و او را به نزدیکترین کلانتری برسانند. اما این پایان ماجرا نبود.
وقتی زن دوباره وارد خودرو شد، به آرامشی موقت رسید که خیلی زود با تغییر مسیر توسط مردی که فرمان را در دست داشت به کابوسی وحشتناک تبدیل شد. پسر جوان ابتدا مخالفت کرد اما تحت فشار مرد دیگر مسیر را تغییر داد و آنها زن را به گاوداری بردند. مرد خشن، گلو او را فشار داد و تهدید کرد که در صورت مقاومت، جانش را خواهد گرفت. با دخالت پسر جوان، جلوی قتل گرفته شد اما تجاوز وحشیانه رخ داد و بعد از آن زن در یکی از خیابانهای جنوب تهران رها شد.
با شکایت این زن، قاضی آرش سیفی دستور تشکیل پرونده داد و تیمی از پلیس آگاهی تهران وارد ماجرا شدند. تحقیقات پلیس نشان داد که بابک، پسر ۱۹ ساله دانشجوی رشته کامپیوتر و صاحب گاوداری، همراه شهروز، مرد ۳۴ ساله سابقهدار، عاملان این جنایت بودند. بابک در بازجوییها گفت: «نیمهشب حادثه همراه شهروز در حال برگشت از گاوداری بودیم که در تاریکی شب کنار جاده متوجه شاکی شدیم. زن جوان در حالی که گریه میکرد از ما کمک خواست. او گفت مرد مسافرکش او را ربوده و اموالش را سرقت کرده و بعد در بیابان رها کرده است. دلم برایش سوخت و سوارش کردم تا به خانهاش برسانم، اما شهروز به من گفت به گاوداری برگردم. زن وقتی متوجه نیت ما شد با گریه و التماس خواست او را رها کنیم، اما شهروز او را تهدید کرد.»
شهروز نیز در بازجوییها حرفهای همدستش را تأیید کرده و گفته است: «ابتدا قصد کمک داشتیم اما ناگهان وسوسه شیطان ما را به این جرم کشاند.»
در حال حاضر بازداشت بابک و شهروز انجام شده، اما تحقیقات برای شناسایی و دستگیری راننده پراید ادامه دارد. این پرونده نشان میدهد که حتی کسانی که به ظاهر کمک میکنند، ممکن است خطرناکترین تهدیدها را برای زنان به همراه داشته باشند. موضوعی که نیازمند توجه ویژه مسئولان و جامعه برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی است.
