الهام پاوهنژاد، سکوتی پرصدا برای هوشنگ ابتهاج!
در خلوتی آرام و شاعرانه، جایی میان سکوت یاسهای سفید و نوای آرامشبخش موسیقی اصیل ایرانی، الهام پاوهنژاد بار دیگر ثابت کرد که هنرمندی صرفاً به بازیگری محدود نمیشود. اینبار نه بر صحنه تئاتر، که در قاب لحظهای ناب، الهام پاوهنژاد با حضور روحی درونی و نگاهی عمیق، یاد هوشنگ ابتهاج (سایه) را گرامی داشت. عطر یاس در فضا پیچیده بود و موسیقی، جان مینواخت.الهام پاوهنژاد با همان ظرافت زنانهاش، با همان وقاری که از سالها تجربه در هنر گرفته، سکوت را معنا کرد. او چیزی نگفت، اما همهچیز را بهزبان تصویر، حس و موسیقی بیان کرد. نگاه خیرهاش به جایی دور، شاید به خاطرهای، شاید به بیتی از سایه... همه چیز در هماهنگی کامل با روح شعر بود.این خلوت نه نمایشی بود و نه صحنهای برای دیدهشدن. بلکه لحظهای ناب بود از یکی شدن با فرهنگ، با ادبیات، با صدای مانده در ذهنها. الهام پاوهنژاد با انتخاب موسیقی اصیل ایرانی، با چیدمان ساده اما عمیق یاسها، با نور کمرنگ و حس لطیف تصویر، نشان داد که عشق به ادبیات و احترام به بزرگان هنوز زنده است.در روزگاری که بسیاری از چهرهها به دنبال دیدهشدناند، الهام پاوهنژاد با دیدهنشدن، با سکوت، با عمق، قلبها را تسخیر کرد. و چه زیباست که هنوز هنرمندانی چون الهام پاوهنژاد هستند که به جای فریاد، با نغمه و تصویر، با احترام و حس، با صداقت درونی، در دلها جا باز میکنند.
الهام پاوه نژاد در خانواده ای کرمانشاهی در تهران به دنیا آمد، پدرش بهمن پاوه نژاد ارتشی اهل پاوه و مادرش کرمانشاهی و معلم بازنشسته بود. پدر خانم بازیگر در سال 93 فوت کرده و او یک خواهر به نام پریسا پاوه نژاد دارد. خانواده مادر و پدر خانم پاوه نژاد از خاندان بزرگ کرمانشاه هستند.
الهام پاوه نژاد اواخر دهه 70 با فریبرز کامکاری ازدواج کرد اما اطلاعات زیادی از همسر الهام پاوه نژاد و یا جدایی الهام پاوه نژاد از همسرش در دسترس نیست. در برخی منابع اعلام شده همسر الهام پاوه نژاد، فریبرز کامکاری کارگردان و نویسنده می باشد.او با انتشار پستی در اینستاگرام نوشته است:امروز برای من بیش از همیشه معطر به نام ابتهاج بزرگ است.
من که به شعر و غزل عاشقم
من که به شعر پناه میبَرم از بدِ روزگار و خوبی اگر باشد….
استوریهای امروز من تا پایان شب یا پستهای قدیمیتر خودم از اوست یا پستها و نوشتههای خواندنی برای او….
و تا این لحظه مدام این دو کلمهی جادوییِ استاد کلهر جادویم کرده:
« تابستانِ بیسایه »
