شکایت تلخ یک زن از شوهر بازنشستهاش به پلیس

بانوی ۵۵ سالهای که زندگیاش را در آستانه فروپاشی توصیف میکرد، با مراجعه به واحد مددکاری اجتماعی کلانتری شفای مشهد، از سردی روابطش با همسر بازنشستهاش گفت: «سالها کنار هم زندگی کردیم، او کارمند بود و من خانهدار. فرزندانمان بزرگ شدند و تشکیل خانواده دادند. من هم به نوههایم دل خوش کرده بودم، اما از وقتی شوهرم بازنشسته شد، همه چیز تغییر کرد.»
او ادامه داد: «همسرم اکنون هر روز از خانه بیرون میرود، با دوستانش وقت میگذراند، به پارک میرود، در جمعهای شبانه شرکت میکند. در حالی که من در خانه چشمانتظار ماندهام و با اشک، سفره ناهار و شام را جمع میکنم. دیگر خبری از آن محبت گذشته نیست.»
زن با لحنی تلخ گفت: «او قبلاً در کارهای خانه کمک میکرد، اما حالا انگار بودن با من هیچ لذتی برایش ندارد. من فقط اندکی توجه میخواهم، اما حتی این هم نصیبم نمیشود. به او گفتم این خانه حالا آشیانهای خالیست، دیگر گرمایی در آن نیست... اما انگار دوستانش برایش مهمترند.»
او همچنین اظهار کرد: «فرزندانمان سر زندگی خود هستند و فقط بعضی جمعهها به خانه ما میآیند. من نیازمند دستان پرمهر همسرم هستم، نه وقتگذرانیهای تنها. اما همسرم کوچکترین توجهی به این خواستهها ندارد.»
پس از شنیدن سخنان این زن، کارشناس اجتماعی کلانتری به او اطمینان خاطر داد که این وضعیت در علم روانشناسی با عنوان «سندرم آشیانه خالی» شناخته میشود. به گفته کارشناس: «شما بهدرستی از این موضوع سخن گفتید و احساس پوچی و بیتوجهیتان کاملاً قابل درک است.»
در ادامه این پرونده، با هماهنگی سرگرد احسان سبکبار، رئیس کلانتری شفای مشهد، از همسر این زن دعوت شد تا در جلسات مشاورهای دایره مددکاری اجتماعی شرکت کند و با بهرهگیری از راهکارهای علمی، تعادل از دست رفته در زندگی مشترک خود را باز یابد.
