جستجو در سایت

1404/04/08 19:10
میلیاردر زاغه‌نشین | رابین‌هود | رابین‌هود میلیاردر زاغه‌نشین | پلیس

میلیاردر زاغه‌نشین به سبک رابین‌هود؛ داستانی باورنکردنی

میلیاردر زاغه‌نشین به سبک رابین‌هود؛ داستانی باورنکردنی
متهم در باند سرقت نقش راکب موتورسیکلت را گردن گرفت.

چندی پیش، مرد جوانی با تماس فوری به پلیس، از سرقت دستبند طلای خود توسط دو راکب موتورسیکلت خبر داد. این گزارش باعث شد تا تحقیقات پلیسی به سرعت آغاز شود و مأموران با بازبینی تصاویر دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت، شواهد مهمی به‌دست آورند. در تصاویر ضبط شده، هر دو سارق ماسک و کلاه به سر داشتند و صورت‌هایشان کاملاً پوشانده شده بود، که کار شناسایی آنها را دشوار می‌کرد.با ادامه تحقیقات، کارآگاهان با شکایات مشابهی روبه‌رو شدند؛ مردانی که گردنبند و دستبندهای طلای خود را نیز به همین روش و توسط همین باند سرقت از دست داده بودند. این روند سرقت‌ها نشان‌دهنده فعالیت هدفمند و سازمان‌یافته باندی است که با استفاده از موتورسیکلت و پوشش کامل صورت، به سرعت عمل می‌کنند و طعمه‌های خود را غافلگیر می‌کنند.ماموران در تلاشند تا با شناسایی دقیق و پیگیری‌های گسترده، این باند حرفه‌ای را به سرعت دستگیر کنند و اموال مسروقه را به مال‌باختگان بازگردانند. همچنین از شهروندان خواسته شده است در صورت مشاهده هرگونه رفتار مشکوک، سریعاً با پلیس تماس بگیرند تا روند رسیدگی تسریع شود.این پرونده بار دیگر اهمیت هوشیاری و همکاری مردم با نیروی انتظامی را برای مقابله با جرایم مسلحانه و سرقت‌های خیابانی نشان می‌دهد.

چندی قبل مرد جوانی در تماس با پلیس از سرقت دستبند طلایش توسط راکبین موتورسیکلتی خبر داد. با اعلام این خبر تحقیقات پلیسی آغاز شد و ماموران در بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت، تصاویر سارقان را به‌دست آوردند. هر دوی آنها ماسک و کلاه به سر داشته و صورت‌هایشان را پوشانده بودند. در ادامه تحقیقات کارآگاهان با شکایت‌های مشابه مواجه شدند که گردنبند و دستبند آقایان به سرقت می‌رفت.

در حالی که بررسی‌های پلیسی در این خصوص ادامه داشت، ماموران گشت‌زنی در محدوده‌های محل سرقت موتورسواران گردنبند قاپ متوجه دو پسر جوان سوار بر موتورسیکلتی شدند. دو پسر که صورت‌هایشان را پوشانده بودند و مشکوک به نظر می‌رسیدند.  ماموران ابتدا به آنها دستور ایست داده و زمانی که موتورسواران به دستور ایست آنها توجهی نکرده و اقدام به فرار کردند، شک آنها به یقین تبدیل شد که مردان موتورسوار مرتکب خلافی شده‌اند. 

بدین ترتیب تعقیب و گریز آغاز شد و چند دقیقه بعد ماموران موفق به دستگیری راکبین فراری شدند. موتورسواران مدعی بودند که از روی ترس از دست ماموران فرار کرده‌اند، اما زمانی که در بازرسی بدنی آنها گردنبند و دستبند طلا کشف شد به جرم خود با همدستی پسری به نام اشکان اعتراف کردند. با اعتراف آنها، اشکان نیز در تحقیقات بازداشت شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. 

سرقت‌های مرفه بی‌نیاز

شایان، راکب موتورسیکلت است و شاید باور نکنید اما او هیچ نیاز مالی ندارد و به نیازمندان هم کمک می‌کند و سرقت‌ها را تنها برای انتقام‌گیری از خانواده‌اش انجام می‌دهد. 

ظاهرا وضع مالی خوبی داری؟

من میلیاردر زاغه نشینم، نه تنها مشکل مالی ندارم بلکه آنقدر وضع مالی‌ام خوب است که به دیگران هم کمک می‌کنم. به خاطر هیجان و عشق به سرقت و این‌ها هم دست به این کار نزده‌ام. 

پس چرا سرقت می‌کردی؟

انتقام از خانواده‌ام. برای اینکه آنها فقط به خودشان فکر کردند و مرا نادیده گرفتند. آنها زندگی و آینده و عشق مرا نابود کردند و کاری که با من کردند جز انتقام جوابی نداشت. 

بیشتر توضیح می‌دهی؟

پدرم وضع مالی خوبی دارد و پول از پارویش بالا می‌رود، مادرم هم وضعیتش خیلی با پدرم فرق ندارد. اما آنها درست در سنی که من اوایل جوانی را می‌گذراندم تصمیم به جدایی گرفتند. من به این تصمیم آنها اعتراض کردم ولی آنها برای اینکه دهان مرا ببندند به من پول دادند. 

خب چه شد که سارق شدی؟

گفتم که خانواده‌ام برای اینکه با اعتراض من مواجه نشوند هرچه من می‌خواستم را در اختیارم قرار دادند و یکی از آنها موتورسیکلت آخرین مدل بود. من که عاشق مسابقه و کورس بودم با چند نفر مسابقه دادم که آنها همان دو نفراعضای باند بودند. کم کم باهم دوست شدیم و آنها پیشنهاد سرقت را مطرح کردند. من می‌دانستم که اگر خانواده‌ام بفهمند که من دزدی می‌کنم حرص‌شان در می‌آید و اذیت می‌شوند و این بهترین راه برای گرفتن انتقام از آنها بود. 

این همه کینه فقط به خاطر جدایی آنها بود؟

نه به خاطر اینکه زندگی و آینده‌ام را نابود کردند. زمانی که آنها می‌خواستند از هم جدا شوند درست مصادف بود با نامزدی من. به آنها گفتم حداقل صبر کنند و اجازه بدهند که من ازدواج کنم بعد جدا شوند اما آنها قبول نکردند و در عوض درست زمانی که قرار بود نامزد کنم آنها جدا شدند و خانواده همسرم که از این موضوع با خبر شده بودند ادعا کردند که چه تضمینی هست همین بلا سر خانواده‌مان نیاید و خلاصه که مخالفت کردند و درنهایت من هم به دختر مورد علاقه‌ام نرسیدم. 

برویم سراغ دزدی، چطور سرقت می‌کردید؟

ما سه نفر بودیم که در سرقت‌ها دو نفره می‌رفتیم و با دیدن گردنبند یا دستبند عابر و رهگذری به سراغش می‌رفتیم و نقشه‌مان را اجرا می‌کردیم. همدستانم سابقه دارند و حرفه‌ای در سرقت و من در تمام سرقت‌ها نقش راکب را ایفا می‌کردم. 

و با اموال دزدی چه می‌کردی؟

من سهمم را نگه می‌داشتم چون اصلا اموال دزدی به دردم نمی‌خورد. من آنقدر پول داشتم که این پول‌ها برایم پول نبود. در عوض سهمم را گردنبند و یا دستبند طلا می‌گرفتم و جایی در اتاقم جلو چشم گذاشته بودم که با دیدن آنها کمی دلم خنک شود و با خودم بگویم که از خانواده‌ام توانستم انتقام بگیرم. 

تو سارق شدی تا خانواده‌ات حرص بخورند، به نظرت کار درستی بود؟

مگر خانواده‌ام کار درستی کردند که در این سن و سال از هم جدا شدند. 

همدستت می‌گفت به افراد نیازمند کمک می‌کنی؟

از زمانی که با همدستانم آشنا شدم و متوجه شدم افرادی خیلی فقیر وجود دارند با پول‌هایی که پدر و مادرم به من می‌دادند به نیازمندان کمک می‌کردم. من حتی یک ریال از پول‌های دزدی را به نیازمندان نمی‌دادم برای اینکه معتقد بودم مال دزدی حرام است و صاحبش ناراضی، چرا مال حرام وارد زندگی افرادی شود که یک عمر با آبروداری و سرخ کردن صورتشان با سیلی زندگی کرده‌اند.

خبرنگار 2

captcha image: enter the code displayed in the image