شب سیاه سارینا: تجاوز وحشتناک در بوتیک لباس

سارینا، دختری با اضطراب و سکوتی محکم، ماجرای دردناک خود را با کارشناسان اتاق مشاوره کلانتری شفای مشهد در میان گذاشت. او میگوید که ابتدا با فرزاد، ۲۷سالهای که بوتیک داشت، وارد رابطهای شد که باورش طولانی نماند. مادرش حتی از اولین دیدارها استقبال کرد؛ چرا که فکر میکرد این زندگی مرفهتر، یک فرصت است.
اما پس از حدود ۹ ماه، رفتارهای مشکوکی ظاهر شد: منع شدن از رفتوآمد، خبر از فروش ماشین، و انکار باورش. به همراه صاحب بوتیک، به مغازه رفت تا حقیقت را بفهمد؛ آنجا متوجه شد فرزاد اصلاً فرزاد نیست. «اسم اصلی او نعیم بود و اصلاً ایرانی نبود؛ اهل افغانستان.» خانوادهاش بهصورت سرایداری زندگی میکردند و او تنها تظاهر میکرد زندگی مرفهی دارد.
با شوک بازگشت و پافشاری مادر برای قطع رابطه، سارینا بار دیگر با او دیدار کرد؛ دیداری که قرار بود عاشقانه باشد اما به زندانی مخوف تبدیل شد. پیامد آن شب، داستان هراس و شکنجهای شد که معتقد است نقشهای شیطانی بود. او میگوید: «با گریه، التماس میکردم که رهایم کند… اما تجاوز کرد و تمام بدنم کبود شد.»
نعیم او را به مدت دو روز زندانی و شکنجه کند تا وقتی فهمید پدر و پلیس وارد ماجرا شدهاند، در را باز کرد و فرار کرد.
